مشکل من
همشکل بودن توست
با اجداد بیناموسم
که بیدریغ
سوار زنهایشان شدهاند
با من باش
اما یواش
من زن تو نیستم
برده تو
ارده تو
مرا با شکر بخور
پیش به سوی اگزیستانسیالیسم
من مسوولیتپذیرم
و ترکاندن تو در یک نیمهشب بارانی
انتهای آرزوی من است
رفیق
مادرجندهها را بیخیال
من
انحطاطم را
آغاز کردهام
من
کتاب آفرینش را
باز کردهام
من
این آهنگ قدیمی را
ساز کردهام
- عزیزم
من
برای با تو بودن
ناز کردهام
- خفه شو کثافت آشغال
فکر کردی من کیم؟
من آغوشم را
فقط برای تو باز کردهام
من باز کردهام
من ناز کردهام
دراز کردهام
کردهام
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
|
برف میبارد
تو میباری
خرابم کن
خرابتر
از این که هستم
از این که پستم
از این که
مستم
بیا
دستهایم را بگیر
دستمالم را بگیر
فالم را بگیر
حتی
اگر دوست داری
حالم را
بگیر
تو بر من ببار
ای یار
ای بار
ای آوار
تو بر من ببار این بار
تو که میدانی
تو که میخوانی
تو که میرانی
میمیرانی
|
تصور کن
تو خلق شدهای
برای ارضای من
محض رضای من
من
تو را دوست دارم
بیشتر از دستم
من شنا خواهم کرد
در آب لب و لوچهات
که ریزان است
من استمنا خواهم کرد
با تصور سینههایت
که آویزان است
دست بسته
پا شکسته
خسته
من خودم را گول میزنم
و روح کثافتم را میکشانم
به تباهی
به لایتناهی
تو ارضا میشوی
بنفش? آبی? قرمز? سبز
و چشمهای من
سیاهی میرود
|
ریقم در آمده
از تزریق
و کمرم خرد شده
زیر بار فشار
من به غایط سرخوشم؛ حتی به بول
به من بده رفیق
سنگین
رنگین
غمگین
باده ناب
درد شراب
|
منتهی الامال من
چیزی است که دوست دارم
هر روز آن را بمالم
و بمالم
و بمالم
اما کابوسهایم
سرشار شده ار بوسههایی
که یکی میدهد
به یکی دیگر
به زور
|