طی تفکرات مخربی که هر از گاهی می یاد سراغم به این نتیجه رسیدم که اکثر زنها اگه بعد از ازدواج یه غلتهایی (سر و گوششون در حد ضعیف و قوی،فرقی نمیکنه، بجنبه )بکنن به نزدیکترین دوستشون هم نمیگن،مگه اینکه از جنس خودشون باشه،چون خودشون میدونن دارن یه غلتی میکنن!
ولی اکثر مردایی که بعد از ازدواج یه غلتایی میکنن(توضیحات بالا)حتما"با آب و تاب بیشتر برای دوست وآشنا هاشون تعریف میکنن چون نه تنها فکر نمیکنند که دارن یه غلطی میکنند تازه باعث افتخارشون هم هست...متاسفم ولی نمی دونم برا کی!!!
بی ربط:
1ـفیلم سنتوری را دیدم!
2ـ دارم کتاب میخونم،تا این لحظه 1بخش از کتاب نقاشی ایران را خوندم!
|
خارم را بخار
مالم را بمال
جانم را درآر
بال در بیار
تا اینجا بپر
من با تو هستم
تا ته? تا آخر
تو بی من مباش
در ماتحت خر
میخندم اما
تو احمق نباش
تو باور نکن
تو بر من بشاش
من تو را دیدم
در خوابهایم
من ریده بودم
در خوابگاهم
من گاه گاهم
از جنس کاهم
میخورد پایت
در آبگاهم
پایت را واکن
دهان را بگشا
چشم بر هم نه
بگو
نه
دیگر نه
سکوت
|
کمی بالاتر توی این خیابانی که مینشینم یک کوچه هست به اسم شهید مهدی دوله. خوب شد که زود شهید شد? و گرنه اگر یک کمی بزرگتر میشد شهرداری برای اسمگذاری کوچه عمیقاْ دچار مشکل میشد.
|
|
میدونی باید تو را بادوست داشتنی ترین صفات صدا بزنم
اما کلمه ای دوست داشتنی تر از کلمه ساده ((دوستت دارم))
پیدا نمیکنم.اما نکته در طرز بیان آن است.عزیزم هنگامی که فکر میکنم تو از آن من هستی اشک شوق از چشمانم جاری
میشود وهمیشه به خودم می گویم که تو را بیش از سلامتی
در این دنیا وپس از آن دوستت دارم.
هر کاری که میکنی بر افسون وزیباییت در چشم من می افزاید
میخوام بدونی همیشه برای من تازه هستی.آخرین تبسم تو
شاداب ترین وآخرین حرکات تو.زیباترین آنهاست
|