سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرفای دلم ، نصیحت ، هرز و بالاخره مزخرفات روزمره زندگیم!!!!!! (سه شنبه 87/11/29 ساعت 9:34 عصر)

1-از عشق نباید نوشت:

رفتم سراغ آهنگ هایی که نزدیک به یکساله اونا رو گوش نکردم.همشون خاطره ان.امروز

که داشتم گوش می کردم رسیدم به .... . همون چیز دیگه.بی خیال اصلا.به این نتیجه

رسیدم که دیگه نباید از وابستگی هام چیزی بگم.

مگه مریضم؟دارم فکر فردا پس فردا رو می کنم که باید به یکی جواب پس بدم که اینارو در

مورد کی نوشتم.دخترها رو که نمیشه کنترل کرد.فضو... . نه ببخشید.چیزن.کنجکاون.واسه

همین حتما یه روزی این دلنوشته ها دردسرساز میشن.

2-نمی خوام نمیشه دیگه بی تو اینجا زنده باشم:

وسوسه شدم.تو پست قبلیم نوشتم که قضیه ی احمدی نژاد پیش اومد.اعتراف می کنم

رسما وسوسه شدم تا برم سراغ وبلاگ سیاسی ام و فعالش کنم.دارم مقدمات ادامه ی

فعالیتم رو فراهم می کنم.

خیلی وقت بود سراغش نرفتم ولی نمی تونم در برابر این مسائلی که داره پیش میاد ساکت

بمونم و دوری از وبلاگ نویسی سیاسی رو تحمل کنم.هر چی باشه قدمت اون وبلاگ حتی

از وبلاگ بیا تو هم بیشتره.

3-رفیق خوب روزها:

دارم فکر می کنم که هیچکدوم از رفقام از راهنمایی تا الان که دانشگاهم تمام شده هیچکدومشون

اهل دخ-تر بازی و دوست بازی نبودن.یعنی انواع فسق و فجور از مش-روب تا مفعول رو داشتن

ولی اهل این یکی نبودن.

البته من که فوق العاده مثبت می باشم و هرگز لب به قلیـانشان هم نزدم چه برسد به این

مشــــروبات الکلـی و باز چه برسد به فاعل و مفعول و این حرفا.

4-لیلی فقط تو قصه ست:

نگاه عاقلانه به مسائل عاشقانه خیلی سخته ولی دارم سعیم رو می کنم.الان نگاهم

حتی نسبت به هفته ی پیش عوض شد.چلچراغ مصاحبه ای داشت با افشین یداللهی

ترانه سرا که بعضی حرفاش در این مورد قشنگ بود:

اگه دیدیم کسی تصمیم گرفته دیگه با ما نباشه ما هم به تصمیمش احترام میذاریم و با

احترام جدا می شیم و اینو می پذیریم.باید متوجه بشیم این حرفا که اگه تو نباشی من

می میرم و جهان برام سیاه میشه و ... واقعیت نداره.چون ما زندگی می کنیم و عاشق

نفر بعدی میشیم و براش شعر میگیم و بعدی و بعدی.

نه ما برای کسی می میریم و نه کسی از عشق ما می میرد وگرنه تا الان نسل ترانه

سراهامون منقرض میشد!!!

5-آی دی ام همچنان در حالت خاموش به سر میبره.

پارازیت:می خواستم کامنتدونی رو ببندم اما یک اعتراض اجازه نداد.





احساس میکنم دلم بیشتر میخواد حال و روز آدمای اطرافمو درک کنم. (سه شنبه 87/11/29 ساعت 9:34 عصر)

احساس میکنم دلم میفهمد حال آن عاشقی که معشوقش از کف رفته و او حتی نام معشوق را ، برزبان راندنش ، جایز نیست .

و آن  معشوقی که با مردی غیر از عاشق ، پیمان بسته ، در آغوش بیگانه ای به عاشق می اندیشد .

و آن عاشقی که با خود سخت می اندیشد که به معشوق ِِ به خانهء بخت رفته اش ، نیندیشد .

دلم می سوزد برای مرد مجردی که می اندیشد کاشکی عاشق می بود

و آن مرد متاهلی که می اندیشد کاشکی هرگز عاشق نمی شد .

آن دختری که در بستر تنهائی خویش ، در آغوش آن مرد رویائی  , بودنش را مجسم می کند .

و آن زن پا به سن گذاشته که در مبارزهء  با زمان ، به قیمت خیانت حتی ، به عیش ِ بی حصار می اندیشد .

آن مادر زیبا روی ِ تهیدست ِ بی پروا ، که تنش را به نان صغیرانش می فروشد .

یا آن دخترک زشت روی ، که آنقدر می ماند تا دلش در حسرت مطلوب و محبوب بودن ، در سینه بپوسد و یا برای فرار از فشار ِ جنون ، تن به هر بی سر و پا به رایگان بسپارد .

من دلم می سوزد برای آن مردم فریبی که از حقیقت برای موجه جلوه دادن باطل بهره می گیرد آنروز که مردم ِ کوچه و بازار ، نقاب از چهره اش برمی گیرند و طناب دار بر گردنش می نهند .

و آن خوشخیالی که میان آرزوها و واقعیت زندگیش ، دنیائی فاصله هست و او مشغول ِ مقایسهء مدام ِ رقمهای بلیط بخت آزمائی .

احساس میکنم دلم میفهمد حال آن شاگرد تنبلی که همیشه مورد سرزنش معلم و همشاگردی هایش قرار می گیرد و نمی داند که وجودش چقدر برای زرنگ تر بودن دیگران حیاتی ست .

و   آن بزهکار جاهل و غیرتی و سرخوش ، که همچون برگهای جوان سرزده از کندهء قطور ِ پوسیده و کرم افتاده ای ست و نگاهش هنوز در نگاه ِ متبسم دختری سیه چشم و سپید موی ، گره نخورده است .

یا آن دیگری که با زنان بسیار خوابیده اما با یکی شان حتی یکبار ننشسته .

و آن مردمی که سرنوشتشان ، به دست پر توان خود ، رقم نمی خورد ، بلکه به رسم سنت از پدر برایشان به ارث می رسد و یا دست هاشان ناتوان است یا که مصلحت دیگران در آن است .

و آن پیرمرد فرتوتی که مجال چشیدن ِ طعم خوش ِ بسیاری از نعمتهای الهی را هرگز نیافته است .

یا آن بیمار طاعونی مطرود و بی گناه که شرنگ درد می نوشد و مرگش فرا نمی رسد .

و یا آنکس که وسعت خوبی هایش را اطرافیانش درک نمی توانند کرد .

یا مردی که ناموسش در آستانهء فرو غلتیدن به پلشتی دامان است و در رگهای غیرت او ، معجون ِ چای ِ سرخ ِ تازه دم ، دود غلیظ سیگار ِ بی فیلتر و نشئهء رخوت انگیز ِ تریاک ، در جریان .

من دلم می سوزد . . .

من دلم می گیرد . . .

. . . و برای . . .

. . . و برای . . .

. . . آری آری ، داستان بسیار است .





اینم یه چندتایی جک با حال!!!!!!!!!!! (سه شنبه 87/11/29 ساعت 9:34 عصر)

درپی کسب رتبه ی 1 توسط یانگوم او اظهار کرد در زمانی که زیر نظر پزشک شین درس میخوانده از کتاب های فیزیک 2 و شیمی عمومی گاج استفاده می کرده است. (گروه آموزشی جوکار)

 

 

آیا میدانید 3 نفر اول کنکور گروههای انسانی، ریاضی و تجربی از سس سالاد مهرام استفاده میکردند؟!

 

 

 

 

ایرانسل عشق را تکمیل می کند:
در نیمه شبها با دقایق رایگان ایرانسل مخ عزیزانتان را کاملا بزنید!

عشق را با ایرانسل معنی کنید (روابط عمومی MTN ایرانسل(

 

 

 

باز هم تحول... باز هم نوآوری... پزشکان ایرانی با پیوند زدن رگ غیرت به یک هموطن رشتی بازهم حماسه آفریدن!

 

 

 

 

از ترکا می پرسن به مادر امام زمان چی میگن؟ میگه: بستگی داره اگه پایین شهری باشه، ننه حجت. اگه وسط شهری باشه مامان مهدی. اگه بالا شهری باشه خانم عسکری!

 

 

 

 

قابل توجه آقایان:

با توجه به در نظر گرفتن قیمت جدید سکه دیه از مهریه ارزانتر است..

حالا تصمیم با شماست

 

 

 

 

 

سال 1320 محمد رضا شاه کنار قبر کورش:

ای کورش، آسوده بخواب که ما بیداریم

سال 1386 احمدی نژاد کنار قبر کورش:

کورش پاشو من ریدم......

 

 

 

 

 

مراحل ازدواج:

اول از بس دوسش داری میخوای بخوریش

بعد عادی میشه

چند سال بعد پشیمون میشی که چرا نخوردیش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 





فرق پسرها با دخترها در بیرون آوردن ماشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! (سه شنبه 87/11/29 ساعت 9:34 عصر)

سلام!

فرق پسرها با دخترها در بیرون آوردن ماشین از بین دو تا ماشین از بغل خیابون :

پسر ها :
1- با کنترل دزدگیر در ماشین رو باز می کنن .
2- سوار ماشین میشن .
3- یه نگاه از آینه به عقب می کنن .
4- ماشین رو بدون هیچ درنگ و ترسی در میارن .
5- به راه خودشون ادامه میدن .

دختر ها :
1- تو کیفشون دنبال کنترل دزگیر هستند .
2- اون رو پیدا نمی کنن .
3- دست میندازن تو جیبشون و کنترل دزدگیر رو در میارن .
4- نمیتونن با کنترل دزدگیر در ماشین رو باز کنن .
5- با کلید در ماشین رو باز می کنن .
6- رو صندلی می شینن .
7- تو آینه به آرایشون می رسن .
8- دنبال عکس دوست پسرشون می گردن تا روحیه ای برای زندگی کردن پیدا کنن .
9- بجای عکس دوست پسرشون عکس پدرشون رو پیدا میکنن .
10- از ترس خودشون رو خیس می کنن .
11- در همون حال که خودشون رو کثیف کردن ماشین رو روشن می کنند .
12- ماشین با یه پرش کوچیک به جلو خاموش میشه .
13- مرحله 12 اونقدر تکرار میشه که به ماشین جلویی می خورن .
14- می ترسن از ماشین پیاده بشن .
15- از دوباره خودشون رو خیس می کنند .
16- با دستمال کاغذی عرق خودشون رو خشک می کنن .
17- یادشون میفته که چرا ماشین خاموش میشده .
18- دنده رو خلاص می کنن .
19- ماشین رو روشن می کنن .
20- دکمه پنجره رو می زنن تا باز بشه .
21- پنجره باز نمیشه .
22- یادشون میفته که دارن پنجره کمک راننده رو باز می کنن .
23- بالاخره پنجره رو باز می کنن .
24- سرشون رو از پنجره میارن بیرون تا عقب رو نگاه کنن .
25- یه ماشین با سرعت از کنارشون رد میشه .
26- میترسن و خودشون رو خیس می کنن .
27- بالاخره خیابون خلوت میشه .
28- دنده رو میزارن رو یک و گاز میدن .
29- ماشین که به ماشین جلویی خورده بود ماشین جلویی رو حل میده .
30- ماشین سره جاش تیکاف می کنه .
31- دنده عقب میان .
32- میخورن به ماشین عقبی .
33- از ترس خودشون رو خیس می کنن .
34- از دوباره منتظر میشن که خیابون خلوت بشه .
35- اینبار که گاز میدن ماشین میفته تو جوی طرف راست .
36- یادشون میفته که فرمون رو اشتباهی چرخوندن .
37- زنگ می زنن به دوست پسرشون .
38- موبایل باطری تموم میشه .
39- دوست پسرشون بعد از 1 ساعت که تو ترافیک بود بالاخره میرسه .
40- دوست پسرشون براحتی و مثل اون یکی پسرا ماشین رو در میاره .
41- راننده ی ماشین جلویی و عقبی میرسن و دوست پسر رو کتب می زنن .
42- پلیس 110 میرسه و پسر رو بازداشت می کنه .
43- پلیس متوجه میشه که پسر خودش رو خیس کرده .
44- دوست پسر با رشوه و خرج کردن چند صد هزار همه رو راضی می کنن .
45- متوجه میشه که خودش رو خیس نکرده بلکه چون دوست دخترش جای راننده رو خیس کرده بود اونم خیس شده .
46- پسر با ماشین دختر رو تا در خونه میرسونه .
47- پدر و برادر های دختر از نگرانی دم در ایستادن .
48- پدر دختر رو کتک میزنه .
49- برادر های دختر پسر رو کتک می زنن .
50- دختر هم خودش و هم پسر رو بدبخت می کنه .





(سه شنبه 87/11/29 ساعت 9:34 عصر)

لره شب عروسی به پسرش میگه:  پسرم سفت ترین جای بدنتو بکن جایی که   «
دخترا میشاشن صبح میبینه: کله پسره تو چاه فاضلاب گیر کرده
...................................................................

یه گونی پشکل میخرن بازش که می کنن یه لره از توش میپره بیرون میگن   «
تو اینجا چکار«می کنی؟؟ میگه من جایزشم
...................................................................

به یه لره میگن تو شهر شما آدم معروف هست؟؟لره:آره سوفیا لره... جسیکا تی لر...لره  «
و هاردی... تازاش هم یه مولکول کشف کردیم که اسمش اینه: کلر .....
...................................................................

یه روز یه لره میره دستشوئی وقتی می یاد بیرون میبینن دهنش خونیه میپرسن   «
چی«شده میگه با مسواک خانواده دندونامو شستم0
...................................................................

لره خوابش سنگین بوده، تخت میشکنه  «
...................................................................

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «
...................................................................

لره میره توالت با دهن خونی میاد بیرون. میگن: چی شده؟ میگه: گی بگیرن. مسواکش  «
خیلی بزرگ بید.
...................................................................

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «
...................................................................

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «
...................................................................
 
 لره خیلی بی تربیت بوده، هر جا میرفته یه سوتی اساسی میداده. یه روز میره  «
خواستگاری، براش چایی میارن با شکر، یادشون میره قاشق بیارن.
 لره برمی‌گرده میگه: باید با کـ..رم هم بزنم؟!
...................................................................

به لره میگن: ببخشید شما لرید؟‌ میگه: نه پس انم با این سبیل پهنم؟!  «
لره بعد از عمری میره مو می‌کاره، اسمش حج واجب درمیاد.
...................................................................

لره میخواسته ترتیب گاوشو بده، گاوه میگه: ما، ما! لره میگه: خفه‌شو، اول ما، بعد   «
تو!
...................................................................

خرسه به یکی حمله میکنه و میگه: ویاوخوام وخورمت! طرف میگه: اِ؟ میه تونم لری؟  «
خرسه میگه: ها، ما حیوونا همه لریم، وجز خر که ترکه!
...................................................................

لره بالا پشت بوم میخوابه، سردش میشه، پا میشه در پشت بومو میبنده  «
...................................................................

به لره میگن تبادل لینک میکنی؟ هیچی جواب نمیده!!!  «
...................................................................

لره دلو میزنه به دریا، غرق میشه  «
...................................................................

به لره میگن حموم چند بخشه؟ میگه: دو بخشه، زنونه و مردونه  «
...................................................................

لره دیش ماهوارشو می‌ذاره روی پشت بوم، روش می‌نویسه: کولر  «
...................................................................

از لره می‌پرسن: قبله کدوم طرفه؟ میگه: کجا بهتون آدرس دادن؟  «
...................................................................

یه روز یه لره م ی گ و ز ه یه متر میپره هوا، میگن: چی شد؟ میگه: تو دنده   «
بود
...................................................................

به لره میگن: ساعت داری؟ میگه: ساعت چیه مرد باید خا... داشته باشه  «
...................................................................

لره چهارشنبه سوری با واجبی نارنجک درست میکه، میگن این چیه؟ میگه: می‌خوام وقتی   «
ترکید پشمای همه بریزه
...................................................................

لره میره بدنسازی، مربیه میگه: هفته اول بدن درد داری، ترکه میگه: پس من از هفته   «
دوم میام.
...................................................................

به لره میگن: محبوبترین تیم فوتبالی که دوست داری چیه ؟ میگه: قربون جدش آسد   «
میلان
...................................................................

لره می‌خواسته غرق مناجات بشه، جلیقه نجات می‌پوشه  «
...................................................................

دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آسفالت کردند  «
...................................................................

لره باباش آتیش می‌گیره، جو می‌گیردش، از رو باباش می‌پره  «
...................................................................

از لره در مورد آمریکا سوال می‌کنند میگه: والا یه پاش تو عراقه، یه پاش تو   «
افغانستانه، فکر کنم میخواد برینه به ایران
...................................................................

از لره می‌پرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:‌آره بابا، لره و هاردی،  «
سوفیا لره، الیزابت تای لور، تازه یه شیمیدان لر یه چیزی کشف کرده که اسمشو گذاشته
کلر
...................................................................

به یه لره میگن: دو دو تا؟ میگه: پس چند تا؟  «
...................................................................

لره پاهاش خواب میره، پتو روش می‌کشه  «
...................................................................

لره میره توی دل طبیعت، هضم می‌شه  «
...................................................................

لره داشته شنای قورباغه میرفته، لک لک میاد می‌خوردش  «
...................................................................

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «
...................................................................

لره جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره  «
...................................................................

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «
...................................................................

لره میره استادیوم وسط موج مکزیکی غرق میشه  «
...................................................................

به لره میگن: جسم شفاف چیه؟ میگه: جسمی که از این ورش اون ورش دیده شه. میگن: مثال   «
بزن: میگه: نردبون
...................................................................

لره سیدی می خره می بینه وسطش سوراخه میندازتش تو سطل آشغال  «
...................................................................

روی بیلبورد زده سیو همان سیب است لره میگه: دروغ میگه من خوردم صابون بید  «
...................................................................

لره فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه  «
...................................................................

یه روز یه لره می افتد توی چاه میگه: شانس اوردم تهش سوراخ نبود  «
...................................................................

یه روز یه لره شکر می خره برای اینکه مورچه نخوره روش می نویسه نمک  «
...................................................................

به لره میگن: سه تا فوتبالیست نام ببر. میگه: علی دایی، علی کریمی، فرار مهدوی   «
کیا
...................................................................

از لره میپرسن به 5 تا دختر که رو یه میله نشسته ان چی میگن؟ میگه: یه سیخ جیگر  «
...................................................................

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «
...................................................................

لره ریش بزی میزاره. دچار بحران شخصیتی میشه  «
...................................................................

لره دور خودش میچرخه، هرز میشه  «
...................................................................

لره اپلیکیشن فرم پر میکنه، جلوی سکـ..س می نویسه: بله خیلی زیاد  «
...................................................................

لره داشت میگوزید و دور خودش میدوید یه لر دیگه گفت چکار میکنی گفت   «
میخام گوزمو بگیرم بهش گفت واستا تا من بگیرمش واست
...................................................................

لره بعد از2سال ازسربازی برمیگرده،تو کوچه داداشش رو می بینه که ریشش   «
بلند شده و خیلی ناراحته،ازش می پرسه چی شده چرا ناراحتی،داداشش چپ چپ
نگاهش می کنه وجواب نمیده.میره درخونه اون یکی داداشش رو می بینه که
اون هم با ریشهای بلند وقیافه ناراحت نگا نگاهش میکنه،خیلی نگران
میشه،می پرسه چه اتفاقی افتاده؟بابا طوری شده.اونم محلش نمیزاره.میره
تو خونه باباشو می بینه که ریشش حسابی بلند شده وخیلی ناراحته میگه من
می دونم که نه نه طوریش شده باباش با عصبانیت میگه پدرسوخته موقعی که
داشتی می رفتی خدمت ریش تراش رو کجا بردی
...................................................................

از لره می پرسن،بزرگترین ریسک زندگیت چیه؟ میگه: یه روز اسهال بودم   «
گوزیدم....
...................................................................

لره میره مهمونی تهرونی ها میبینه بچه تهرونی به مامانش میگه مامان من   «
شماره 1 دارم ... لره میگه یهنی چی ؟ .. مادر میگه شماره 1 یعنی
دستشویی کوچک 2 یهنی بزرگ ... لره خوشش میاد و میره خونش به بچش یاد
میده ... بعد چند روز میرن مهمونی .. بچه دستشویی داشته میگه بابا اون
ان شمارش چند بود؟
...................................................................

لره میاد تهران می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن تعجب می کنه می گه   «
اوا پس اینا چه جوری دماغاشونو پاک می کنن
...................................................................

لره میگوزه .بچه هاش میزنن زیر خنده. در حالی که اشک تو چشماش جمع میشه   «
میگه: خدایا این شادیو از بچه هام نگیر
...................................................................

یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد   «
سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل
...................................................................

لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از مربیش   «
می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سرکارش بگذاره، میگه: این
چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها
و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده
وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب
طبعاً رد میکنه. افسره داد میزنه: راننده پیکان، بزن کنار! لره سرشو از
پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره یک
نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو
...................................................................

از یه لره می‌پرسند: کدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟   «
میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌کنند!
...................................................................

به یه لری گفتند با جام جم جمله بساز گفت: من هر روز صبح جام جم میکنم  «
...................................................................

سه تا لر داشتن یه زن می کردن شوهرش میاد یکی سینی سیب می گیره یکی   «
سینی پرتقال میگیره به سومی هیچی نمیرسه شوهر از اولی می پرسه اینجا
چیکار می کنی می گه سیب می دم دومی می گه من پرتقال می دم سومی میگه
منم سینی را جمع میکنم
...................................................................

میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک   «
گوشه بشین!
...................................................................

لره تو مسجد سلیمان مسجد می سازه بالا در مسجد می نویسه بزودی نماز صبح   «
یک رکعت بدون وضو
...................................................................

یک بار یک زن لر به حمام میرود و شیر اب داغ را باز میکند و داد میزند   «
سوختم و شوهرش که میخواست به او کمک کند به اتش نشانی تلفن میزند
...................................................................

لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش   «
میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ
گوزی نتنِه باطلش کنه(با لهجه لری)
...................................................................

لره گوزید و مرد سر قبر او نوشتن:  بادی وزید و گلی پرپر شد   «
...................................................................

شباهت لر با پارک؟ جفتشون تاب دارن  «
...................................................................

به لره می گن: اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت   «
می گیرم
...................................................................

شباهت لرها با شورت؟ با هردو 5 دقیقه بیشتر بگردی ابروت رفته  «
...................................................................

1روز یه لره میره پیشه خدا میگه:  خدایا چیکار کنم که از ترکا خر تر   «
باشم.. خدا میگه: برو تو بیابون شنا کن.... میره تو بیابون شنا میکنه
1دفعه میبینه 1ترکه با قایق موتوری میاد میگه اومدم نجاتت بدم!
...................................................................

لره تلویزیون میخره بعد کنترلشو. پس میاره ماشین به صاحب مغازه میگه   «
بیا داداش این ماشین حساب توش بود ما حرومی بهمون نمیاد





<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدیدها: 27851 بازدید
  • درباره من

  • جک های روز
    سینا محسنیان
    اس ام اس جک یوزارسیف جدید جک ترکی اس ام اس، جک و پیامک عاشقانه، عکس، موبایل، sms
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •